تو چطور...
از پله های یک ساختمان بلند بالا رفتم
حتی
فکر برگشت خسته ام می کرد
تو چطور...
چطور از ایــــــن همه "دوست داشتن"
برگشتی ؟!
پوریا نبی پور
دلم می لرزد؛ وقتی می آیی و می خوانی و بی صدا می روی ....
صفحه اصلی | عناوین مطالب | تماس با من | پروفایل | اس ام اس تنهایی
از پله های یک ساختمان بلند بالا رفتم
حتی
فکر برگشت خسته ام می کرد
تو چطور...
چطور از ایــــــن همه "دوست داشتن"
برگشتی ؟!
پوریا نبی پور
رد می کنی شاید پس از زنگ دبستان
طفل کلاس اولی را از خیابان
یا این که دلداری دهی راننده ای را
وقتی شکایت می کند از راهبندان
می آوری تا کوپه کیف مادری را
که ناتوان راهی شده سوی خراسان
شاید صدامان کرده ای با نام کوچک
در غربت یکریز شهری نامسلمان
شاید تو را یک صبح جمعه دیده باشیم
که چای می ریزی برای ندبه خوانان
گاهی می اندیشم در این سرما کجایی؟
شاید کنار آتش یک مرد چوپان
شاید تو را هر جای دنیا دیده باشیم
در زیر باران
زیر باران
زیر باران...
اعظم سعادتمند
شدهام
ساعت شنیِ واژگونی که لحظه به لحظه
به تمام شدنش نزدیک میشود
برنمیگردی
برم گردانی...؟!!
تلفنم را بر می دارم
زنگ می زنم
بدون آنکه بگذارم چیزی بگوید
می گویم: روزت مبارک
و
او بدونه آنکه بگذارد من چیز دیگری بگویم
می زند زیــــر گریـــــه
.
.
.
مادرم است...
سیپان امیری
پ.ن: نوشته دوست عزیزم که در کوبانی شهید شد
و به یاد مادر داغدارش
روحش قرین رحمت الهی
فرقی ندارد
مبدا
فرقی نمی کند مقصود
راه که می روم
هر گامی
نزدیک ترم می کند
به مرگ!
به مرگی!
که
نمی خواهم...
سیپان امیری
پ.ن: بعد دو سال بیخبری فهمیدم یکی از بهترین دوستانم رو از دست دادم
برای شادی روحش فاتحه و صلوات بفرستین
من تنها ترین مرد دنیا را می شناسم
همین همسایه ی روبرویی
سی سالی می شود
که با کلید در را باز می کند...
آرش شریعتی
می خواستمش تا زنده بمانم
او مرا می خواست تا تنها نماند...
حوض بی ماهی
با ماهیِ بی حوض خیلی فرق دارد...
علی قاضی نظام
ماهی افتاده بر خاک پریشان دیده ای؟
من دقیقاً تا همان اندازه ویران تو ام
غروب بود و...
دلم بی تاب باریدن
پیازها را برداشتم
و به اشکهایم پناه بردم
زیرکانه بود
هیچ کس بویی نبرده بود!
چقدر جای سوره ای به نام "پدر" خالیست؛
که این گونه آغاز شود:
قسم بر پینه ی دستانت، که بوی نان می داد
و قسم بر چشمان همیشه نگرانت
قسم بر بغض فرو خورده ات که شانه ی کوه را لرزاند
و قسم بر غربتت
وقتی هیچ بهشتی زیر پایت نیست...
پ.ن: به سلامتی پدری که طعم پدر داشتن رو نچشید
اما واسه خیلی ها پدری کرد
به سلامتی پدری که نمی توانم را در چشمانش زیاد دیدیم
ولی از زبانش هرگز نشنیدم...
با ترس و لرز، حرف دلم را زدم به تو
من دال و واو و سین و ت دارم تو را، بفهم...
سید مهدی وزیر
در تمام خاله بازی های عهد کودکی
همسرت بودم همیشه، بی وفا نشناختی؟؟!!!
نـه بـه انتظـارِ يـاری ...
نـه زِ يـار، انتظـاری !
هوشنگ ابتهاج
بگو به رکعت ِ چندم رسیده است نماز؟!
که با خیال ِ تو مشغولم و حواسم نیست!
سجاد سامانی
چه کسی گفته چادری ها عطر نمی زنند
حتما چادر را خوب ندیده است !
شاید چادر را خوب نبوئیده است !
چادری ها زیبا ترین عطر های جهان را
در پر چادرشان دارند !
چادر بوی عظمت و بزرگی میدهد
یعنی تو با یک ملکه رو به رو هستی !
چادر بوی اطمینان و امنیت می دهد....
محمد عزیز!
زندگی کن!
حتی اگر بهترین هایت را از دست دادی!
می توانی از دوست داشتنم برگردی؟!
دوست داشتن که خیابان نیست
تاکسی بگیری
بنشینی
پیشانی ات را به شیشه بچسبانی
آه بکشی
و برگردی به پیش از آن
نه
نمی شود
با دوست داشتنم کنار بیا
مثل پیرمردها
که با لرزش دست هایشان
رویا شاه حسین زاده
سخت تر از رفتنَت
آمدنَت هست
که هر شب بخواب می بینمَش!
علی کوثر
درد یعنی تو نباشی بغلم ناز کنی
رادیو لحظه ای آواز "بنان" پخش کند!
علی صفری