-
یک داستان جالب....
پنجشنبه 13 اردیبهشتماه سال 1397 10:20
.....امتحان عشق..... روزی که حمید از من خواستگاری کرد با شادی و شعف و با سراسیمگی آن را پذیرفتم. یافتن همسری مانند حمید با شرایط او شانسی بود که همیشه به سراغ من نمی آمد و من جزو معدود دخترانی بودم که توانسته بودم همسر پاک و نجیبی مانند حمید را پیدا کنم. "حمید مرد زندگی است و میتواند در سخت ترین شرایط زندگی همدم...
-
یک داستان جالب....
پنجشنبه 6 اردیبهشتماه سال 1397 05:36
یک کشتی گرفتار دریای طوفانی شد و غرق شد و تنها دو تن از سرنشینان این کشتی که شنا بلد بودند توانستند خود را به یک جزیره خشک کوچکی برسانند . ... این دو نفر دو دوست قدیمی بودند. به جزیره که رسیدند فهمیدند راهی برای نجات در این جزیره ندارند جز اینکه به درگاه خداوند دعا کنند تا آنان را نجات دهد. برای اینکه بفهمند دعای چه...
-
سوال بزرگ
پنجشنبه 6 اردیبهشتماه سال 1397 05:25
یک شرکت بزرگ قصد استخدام یک نفر را داشت...... بدین منظور آزمونی برگزار کرد که یک پرسش داشت. پرسش این بود: شما در یک شب طوفانی در حال رانندگی هستید. از جلوی یک ایستگاه اتوبوس میگذرید. سه نفر داخل ایستگاه منتظر اتوبوس هستند. یک پیرزن که در حال مرگ است. یک پزشک که قبلاً جان شما را نجات داده است. یک خانم/آقا که در...
-
رمان پاپس کشیده پارت سوم قسمت10
دوشنبه 3 اردیبهشتماه سال 1397 06:13
ادامه ی صحبت های جونگ مین: - ممکنه مثل دفعه پیش ازشون کتک بخوری! با خودم گفتم دفعه پیش؟ آخی طفلی هیونگ بچم خیلی مظلومه نکنه میخواست با یه دختر دوست شه بهش عطر داده؟ دختره ناراحت شده. قیافه هیونگ واقعا بامزه شده بود بعد از این حرف جونگی.اشکش درحال چکیدن بود. در تمام مدت حواسم به هیون بود. خیلی احمقانه برخورد میکردم....
-
رمان پاپس کشیده پارت دوم قسمت10
دوشنبه 3 اردیبهشتماه سال 1397 05:45
ساعت بعد طراحی مدرن داشتم.... وقتی رفتم سر کلاس خیلی مودب رفتم سرجام نشستم. که متوجه شدم 4 تا چشم خیره من شدن. سرمو برگردوندم گفتم لطفا به سمت کلاس نگاه کنید آقایون. اوپا سوکی خندش گرفت. و گفت بله چشم حتما! اگه نکنیم اتفاق دیروز تکرار خواهد شد؟ یاد دیروز افتادم. یه حس قدرت بهم دست داد. نگاه عاقل اندر سهیفه ای بهش کردم...
-
رمان پاپس کشیده پارت اول قسمت10
دوشنبه 3 اردیبهشتماه سال 1397 05:29
صبح فردا با ذوق رفتم سرکلاس که دیدم همه چیز مرتبه.... هیونگ طرف دیوار نشسته بود و جونگی حسابی مرتب به نظر می رسید. تا رسیدم سلام کردم. شاخ درآوردن. هردوهول شده بودن خیلی قیافشون بامزه شده بود اون لحظه. گفتم سلام آقای پارک حافل و احوالتون خوبه؟ شما چطورین اقای کیم؟ فقط نگام میکردن طفلیا. خیلی شیک و مجلسی سرجام نشستم....
-
تبریک عید
یکشنبه 2 اردیبهشتماه سال 1397 02:59
اعیاد شعبانیه بر تمامی شما عزیزان مبارک باشد. امیدوارم زیر سایه پروردگار تعالی همچنان در کنار خانواده خوش باشید.
-
یه مطلب راجع به بانوان گرامی یافتم که حیفم اومد براتون نفرستم.
جمعه 31 فروردینماه سال 1397 15:37
زن به چه معناست؟ به انسان ماده یا مؤنث زن گفته میشود. واژهٔ دختر معمولاً برای افراد جوان یا نابالغ به کار برده میشود و در مقابل آن، واژه زن یا خانم (عنوان محترمانه تر) برای افراد بالغ استفاده میشود. البته واژهٔ زن یک عبارت عمومی برای اشاره به انسان مؤنث است مانند «حقوق زنان» . به طور معمول یک زن بالغ، توانایی...
-
یک داستان جالب
جمعه 31 فروردینماه سال 1397 13:25
داستان غول چراغ جادو یه روز مسوول فروش، منشی دفتر، و مدیر شرکت برای ناهار به سمت سلف قدم می زدند… یهو یه چراغ جادو روی زمین پیدا می کنن و روی اون رو مالش میدن و جن چراغ ظاهر میشه… جن میگه: من برای هر کدوم از شما یک آرزو برآورده می کنم . … منشی می پره جلو و میگه: «اول من، اول من!… . من می خوام که توی باهاماس باشم، سوار...
-
[ بدون عنوان ]
دوشنبه 27 فروردینماه سال 1397 06:01
شعری زیبا در وصف آه مهتاب: آه مهتاب ای مونس عاشقان روشنایی آسمان آه مهتاب ای چراغ آسمان روشنیبخش جهان کو ماهم نزدت چه شبها با او در آنجا بودیم فارغ ز دنیا لبها به لبها بودیم با یکدگر ما پیش تو تنها بودیم مفتون و شیدا غرق تماشا بودیم مهتاب امشب که پیش توام او رفته و من ماندهام آه افسوس رفت و آن دوران گذشت سر نهم...
-
یه لینک جالب
دوشنبه 27 فروردینماه سال 1397 05:48
این قسمت سایت ثبت احوال خیلی جالب بود. یک کار جالبی که سایت ثبت احوال کشور کرده اینه که به شما میگه چند نفر هم اسم شما در ایران وجود داره، وارد این لینک http://www.sabteahval.ir/Default.aspx?tabid=65 وارد که شدید اسم خودتون رو وارد کنید و بعد اینتر بزنید. نتیجه ای که میاد اولا معنی اسمتون رو میگه و دوما اینکه چند نفر...
-
یه پیام مهم از خودم
دوشنبه 27 فروردینماه سال 1397 05:30
راستی عزیزان اگر خواستید فیلم ها و انیمشین های زیبا و الخصوص کلیپ هایی درباره دابل اس عزیزمون ببینید لطفا سری به صحفه ی من بزنید در نماشا به همین نام اونجا هم فعالیت می کنم. باتشکر آراشمیدا. نام کانال من در نماشا آراشمیدا 19 است.
-
چرت و پرتای من
دوشنبه 27 فروردینماه سال 1397 04:09
وای وای ! من نمی تونم بجز هیونی به کسی دیگه ای فکر کنم. الکی مثلا من خیلی شاخم ! دروغ گفتم یه کم بخندیم . وگرنه عاشق هرپنج تاشونم از دم!!! اینم پنج تا گل خوجل تقدیم به هر پنج تاشون. این گل آخریه مخصوص هیون جونگ خودمه. فقط!!!!
-
خوشحالی من تمومی نداره.
دوشنبه 27 فروردینماه سال 1397 03:58
دلم براشون خدایی خیلی تنگ شده بود.خداکنه زودتر برگردن من دیگه نمیتونم با دوری هیونی جونم بگذرونم آخ قربونت برم جونی من. ایشالله زودتر برگردی وای داداش یونگی فدات واینک یونگی شیطون وآتیش پارگی هاش!! آخ دلم واست تنگیده حسابی جیگر!!! شما که جای خود دارید در قلب ما عسل خان! عاشقتم عشقم قربون خنده هات. وای داداشی...
-
یکی دیگر از سری داستان های کوتاه و قشنگ
دوشنبه 27 فروردینماه سال 1397 03:45
سلام با یکی دیگر از سری داستان های کوتاه و پر معنا در خدمتتون هستم. نابودگر احساسم: کنار خیابون ایستاده بود تنها ، بدون چتر ، اشاره کرد مستقیم ... جلوی پاش ترمز کردم ، در عقب رو باز کرد و نشست ، آدمای تنها بهترین مسافرن برای یک راننده تنها ، - ممنون - خواهش می کنم ... حواسم به برف پاک کنای ماشین بود که یکی در میون کار...
-
خوشحالی من
دوشنبه 27 فروردینماه سال 1397 03:19
وای خداجون شکرت. من خیلی دوست دارم که دوباره این پنج خوشگل برگشتن کنار هم! خدایا خیلی عاشقتم فقط بی زحمت یه کاری کن زودتر برگردن. با شنیدن خبری که در پست قبل بهتون دادم قلبم داره از سینه ام کنده میشه.از خوشحالی. یعنی ممکنه؟؟؟یعنی میشه این جیگرا دوباره باهم باشن؟؟؟ من خیلی خوشحالم. آخ جون دابلی ها دوباره برمیگردن...
-
اخبار تازه انتشار یافته ای از دابل اس 501
دوشنبه 27 فروردینماه سال 1397 03:12
!!!!!!!!بشتابید بشتابید!!!!!!!! خبری هم اکنون به دستم رسید گفتم شما رو هم درجریان کار بگذارم. برای خواندن مطلبی جدید درمورد دابل اس عزیزمون برید به ادامه ی مطلب . مطمئنم با شنیدن این خبر دل های بسیاری را شاد می کنم. التماس دعا. بنا بر اخبار منتشر شده ی سی ام دسامبر زمزمه ی بازگشت گروه ss501 به گوش میرسه که به نظر میاد...
-
تبریک عید مبعث
شنبه 25 فروردینماه سال 1397 14:56
...........بزرگترین عید مسلمانان جهان........... عید مبعث رسول اکرم (ص) برهمه ی مسلمین جهان مبارک باد. با تشکر فراوان آراشمیدا.
-
داستانک بسیار زیبا و دلنشین
جمعه 24 فروردینماه سال 1397 06:03
داستان کوتاه هیچکس... چشماشو بست و مثل هر شب انگشتاشو کشید روی دکمه های پیانو . صدای موسیقی فضای کوچیک کافی شاپ رو پر کرد . روحش با صدای آروم و دلنواز موسیقی , موسیقی که خودش خلق می کرد اوج می گرفت . مثه یه آدم عاشق , یه دیوونه , همه وجودش توی نت های موسیقی خلاصه می شد . هیچ کس اونو نمی دید . همه , همه آدمایی که می...
-
کشف عجیب قاشق فضایی ها در مریخ +عکس
چهارشنبه 22 فروردینماه سال 1397 05:26
یه مطلب جنجالی وجالب دیگه که نتونستم براتون نزارم. به گزارش ایران ناز کشف خارق العاده و شگفت انگیز ... یک قاشق بر روی کره مریخ دانشمندان ناسا و مردم را بیشتر شگفت زده کرد. از دیربار یافتن نشانه های از حیات بر روی مریخ و وجود موجودات فضایی برای انسانها کنجکاوی برانگیز بوده است . حالا تصاویری از سطح مریخ به دست آمده که...
-
یک فاجعه ی بزرگ در سوپرمارکت های ایرانی!!!!!
چهارشنبه 22 فروردینماه سال 1397 05:09
والدین باید به شدت مراقب باشند. .... پان پراگ (بی تی BT) نام محصولی است خطرناک، اما بسیار ارزان که در بستههای سبزرنگ و به قیمت کمتر از 500 تومان حتی در برخی سوپرمارکتها نیز یافت میشود. محصول کشور هندوستان است که مخدرهای مشابه آن نیز در پاکستان و افغانستان تولید میشوند و دقیقاً همانند مخدر ناس، از طریق بزاق دهان...
-
تعدادی عکس خوشگل از کودکان ناز وملوس.برید کیفشو ببرید.
دوشنبه 20 فروردینماه سال 1397 08:19
برید به این عکسا نگاه کنید از خودتون کیف در وکنید!!!!!جیگر!!!! توجه توجه این فقط یه تبلیغ برای افزایش فرزند آوری است!!!! هرگونه استفاده ی سوء پیگرد قانونی دارد..... وایی چقدر ناز خوابیده نی نی جونم!!!! این قاشق به دهان بسیار با نمک است!!! خیلی بامزه استا نه؟؟؟؟ وایی ای جان الهی من اینو با قورمه سبزی میخورمش!!! حالا...
-
خوناشام
دوشنبه 20 فروردینماه سال 1397 07:32
خون آشام ها موجوداتی هستند که غذای اصلی آنها خون نیست .... و بلکه از حیوانات تغذیه می کنند و فقط کمی از خون انسان را برای زنده ماندن می خورند. یعنی در واقع دشمن انسان ها به حساب نمی آیند؛ ولی برخی ها به دلیل باور های غلطشان آن ها را شکار می کنند. خون آشام ها همیشه به دور از انسان ها زندگی می کنند و وقتی آدمی به محل...
-
گرگنماها!!!!
دوشنبه 20 فروردینماه سال 1397 07:30
"دارن شان" نویسنده ی کتاب های ترسناک و غیر انسانی است که خواندن آنها به هر کسی توصیه نمی شود. "نبرد با شیاطین"یکی از بهترین و ترسناک ترین کتاب های دارن شان است. این مجموعه شامل ده جلد است که کلا سه شخصیت اصلی دارد: گروبیچ گریدی(گروبز)،بک،کورنلیوس(کرنل) نام جلد های این مجموعه: 1_ لرد لاس 2_ دزد...
-
یک داستان کوتاه وآموزنده
سهشنبه 14 فروردینماه سال 1397 02:43
دویست و پنجاه سال پیش از میلاد؛ در چین باستان؛ شاهزاده ای تصمیم به ازدواج گرفت. با مرد خردمندی مشورت کرد و تصمیم گرفت تمام دختران جوان منطقه را دعوت کند، تا دختری سزاوار را انتخاب کند. وقتی خدمتکار پیر قصر، ماجرا را شنید غمگین شد چون دختر او هم مخفیانه عاشق شاهزاده بود . دختر گفت او هم به آن مهمانی خواهد رفت. مادر...
-
رمان پاپس کشیده پارت دوم قسمت9
دوشنبه 13 فروردینماه سال 1397 03:44
ساعت 8صبح رسیدیم دانشگاه.... هرکس رفت سرکلاس خودش قرابود زنگ تفریح باهم بریم کافه ته دلم خوشحال بودم چون حالا ماخواهران هم پیمان بودیم. وقتی باکلی شوق واردکلاس شدم دیدم ای دل غافل بازم اون دوتا توی این کلاسم باهم بودیم بجزاوپا مینهو واوپاسوکی اوپاکیوجونگ واوپا یونگی هم بودن وای بدخت شدم. خدا پس این سرنوشتم بود؟ مسخره...
-
رمان پاپس کشیده پارت اول قسمت9
دوشنبه 13 فروردینماه سال 1397 03:23
یک هفته گذشت دیگه کلاسهای منم شروع شده بود .... تواین مدت باپسرهروز میرفتم بیرون همش یادعلی میفتادم هروقت می دیدمشون. روز اولم بود که داشتم میرفتم سرکلاس. با دخترا رفتیم دانشگاه اونا حتی توی اتاق مدیر هم باهام اومدن. دیگه حالا دوست شده بودیم. اخلاقاشون بهتراز تیناومهلابود. حداقل ادفاری نبودن.من امروز کلاس طراحی داشتم....
-
چند حرف دوستانه
شنبه 11 فروردینماه سال 1397 17:45
باسلام به همتون. امیدوارم که از قالب وابزار وبلاگ خوشتون بیاد. درضمن یه موزیک قشنگ هم براتون میزارم. با تشکر آراشمیدا.
-
رمان پاپس کشیده قسمت8
شنبه 11 فروردینماه سال 1397 17:07
وقتی رسیدیم لب ساحل یه صحنه هایی رو دیدیم تا به اون روز ندیده بودم... همه مردم چه زن وچه مرد لباس ناجوری به تن داشتند. وای خدایا مغزم برای یه دقیقه رد داد. مامان حق داشت نگرانم باشه. خدایا من اینجاغریبم خودت کمکم کن. با پسرا رفتیم روی شن های ساحل نشستیم اونا مشغول ماهیگیری شدن ومن فقط نگاهشون می کردم. بعد از ساعتی...
-
رمان پاپس کشیده قسمت7
چهارشنبه 8 فروردینماه سال 1397 17:49
روزهای ازپی هم می گذشتن ومن سرکلاس های زبان کره ای خوابم می برد... آخه زیاد نمی فهمیدم. خخ بعداز کلی بدبختی بالاخره مکالمه رو یاد گرفتم ولی خط ونوشتن شونو زیاد بلد نبودم. این روزا تماما به دوستانم فکرمی کردم. همش خودمو مقصر ازبین رفتن رفاقتمون می دیدم. هرشب خواب هیون به چشم هام میومد. همش توفکر هیون بودم. دریغا که نمی...